کلاه قرمزی از دل یک مورچه درآمد و ناگهان غیب شد!

کاراموند: اگر در ایران زندگی کرده و کودکی و جوانی را همین جا گذرانده باشید، بدون شک با «کلاه قرمزی» چند سالی را زندگی کرده اید یا دست کم در قسمتی از خاطراتتان یادش می کنید؛ پسرکی دل وزبان یکی، با پیژامه‌ی سبز و پیراهن راه راه آبی که یکریز روده درازی می کرد و اگر قلبش از جنس اسفنج نبود، احیانا امروز مرد بزرگی شده بود و خودش فرزندی داشت. ولی حالا مدتی است که این «همدم و همکار مجری»، بین مناسبات آدم بزرگ ها گم شده؛ خاطراتش کم وبیش در حافظه ها پرسه می زند اما جسمش میان تیر و تخته های آرشیوِ انباری صداوسیما، بی صدا می پوسد، غافل از اینکه «عروسک ها» هیچ گاه بازنشسته نمی شوند.